شهرهای پیادهمدار: بازآفرینی شهری، سرزندگی و مصرف پایدار
Carlos J. L. Balsas (2020). Walkable Cities: Revitalization, Vibrancy, and Sustainable Consumption. SUNY Press
کارلوس جی. ال. بالساس، استادیار برنامهریزی شهری در دانشگاه آلبانی (دانشگاه ایالتی نیویورک)، در کتاب «شهرهای پیادهمدار» تلاش میکند تا رابطه میان پیادهپذیری، سرزندگی شهری، بازآفرینی فضاهای مرکزی و الگوهای مصرف شهری را بهصورت یک سیستم منسجم توضیح دهد. این اثر که برندهی مشترک جایزه کتاب برجسته بخش جهانی(2020) شده، یکی از نمونههای با اهمیت درادبیات برنامهریزی شهری است که پیادهروی را نه صرفاً یک روش(مد) حملونقل، بلکه یک رفتار مصرفی و یک سیاست اقتصادی در نظر میگیرد.
بالیساس در این کتاب بررسی میکند که چگونه شهرهای پیادهمدار میتوانند همزمان باعث سرزندگی، بازآفرینی شهری و کاهش مصرف ناپایدار شوند. بنابراین کتاب تلاشی است برای پیوند سه حوزه:
- برنامهریزی پیادهمحور
- اقتصاد شهری و الگوی مصرف
- پایداری اجتماعی و محیطی
- ساختار کتاب
این کتاب 229 صفحهای در ۸ فصل و سه بخش تنظیم شده است و ۱۲ مطالعه موردی از دو قاره و پنج کشور را دربر میگیرد:
بخش اول — ایبرو–آمریکا
- شهر تجاریشده
- خلق مکان / مکانسازی
- پیادهمداری و پویایی مرکز شهر
بخش دوم — ایالات متحده
- نوسازی شهری و بیخانمانی
- نوآوریهای تجاری
- بازطراحی برای پیادهمداری
بخش سوم — پرتغال
- گردشگری و الگوی مصرف
- مدیریت پسماند جامد
بالساس از مسیر این مطالعات نشان میدهد که پیادهمداری یک پدیده تکبُعدی نیست؛ بلکه در بستر اقتصاد شهری، رفتار شهروندان، حکمرانی و طراحی فضاهای عمومی معنا پیدا میکند.
ایده محوری کتاب: پیادهروی بهمثابه الگوی مصرف
نویسنده با فاصلهگیری از نگاههای رایج که عمدتاً پیادهروی را یک شیوه حملونقل «کمهزینه و سالم» میدانند، استدلال میکند که پیادهروی تنها یک جابهجایی ساده نیست، بلکه برابر با یک الگوی مصرف پایدار است. پیادهروی از نظر بالساس موجب:
- مصرف کمتر انرژی؛
- مصرف کمتر زمین؛
- هزینه زیرساختی پایینتر و
- وابستگی کمتر به نظام اقتصادی مبتنی بر خودرومیشود.
او با تکیه بر این نگاه، پیادهروی را یک سیاست اقتصادی شهری قلمداد میکند؛ سیاستی که ساختار تقاضا، الگوهای خرید، کاربری زمین، کسبوکارهای کوچک و حتی ریتم زندگی روزمره را تغییر میدهد. این رویکرد نوآوری اصلی کتاب است و کمتر در آثار جریان اصلی پیادهمداری مثل اسپک، مونییر و حتی جیکوبزبه این صراحت دیده میشود.
پیادهمداری و بازآفرینی شهری
چهار مؤلفه اصلی مدل مفهومی(تحلیلی) بالساس
بالساس بازآفرینی شهری را یک «سیستم» چهارلایه میبیند. براساس فهم تحلیلی از کتاب در مورد «شهرهای پیاده مدار»، پیامدهای مؤلفههای ساختاری شهرهای پیاده مدار(Walkable Cities) را درلایه نخست شامل چهارمؤلفه بههمپیوسته فرم شهری، رفتار پیادهروی، الگوهای مصرف و حکمرانی شهری می باشند که در تعامل مداوم با یکدیگرند.
- کالبد (Urban Form)
کیفیت فضا، خیابان کامل، مقیاس انسانی، پیوستگی مسیرها. - رفتار پیاده (Walking Behavior)
الگوهای واقعی حرکت، انگیزهها، محدودیتها و تجربه زیسته شهروندان. - اقتصاد شهری و الگوی مصرف (Urban Consumption Patterns)
تغییرات در تقاضای خدمات، الگوهای خرید، گردش مالی محلی و رفتارهای مصرفی پایدار. - حکمرانی شهری (Urban Governance)
سیاست زمین، مدیریت پارکینگ، قیمتگذاری خیابانها، ابزارهای اقتصادی، سیاستهای TDM، هماهنگی بینبخشی و برنامهریزی بلندمدت.
درسطح دوم مکانیزم ها یا سازوکارها (Mechanisms)موجب افزایش حضور انسان(Human Presence) در فضا، فعالشدن اقتصاد خرد و تعامل اجتماعی (Social + Economic Activation) و کاهش تقاضای سفر و انرژی (Demand Reduction Mechanism) می شود.
پیامدها (Outcomes)این مدل در لایه سوم موجب سرزندگی (Vibrancy)، بازآفرینی شهری (Revitalization) و مصرف پایدار و کاهش وابستگی به خودرو (Sustainable Consumption) می شود.
درنتیجه خروجی نهایی (Ultimate Impacts)، پیامدهای سه گانه درلایه چهارم مدل در قالب مفاهیم زیردرکتاب آمده است.
الف: تقویت ظرفیت بازآفرینی و نوسازی پایدار شهر(Enhanced Urban Regeneration Capacity)
باعث می گردد تا شهر بتواند بدون پروژههای پرهزینه و مداخلههای مقطعی، بهطور درونی و مداوم خود را بازتولید کند.
ب: تقویت رفاه اجتماعی، سرمایه اجتماعی و همبستگی جامعه محلی (Strengthened Social Well-being and Community Cohesion)
موجب می شود تا پیادهمداری به حضور، مواجهه، تعامل، اعتماد و مشارکت اجتماعی منجر شود.
ج: کاهش ردپای اکولوژیک ناشی از مصرف پایدار شهری (Reduced Ecological Footprint through Sustainable Urban Consumption)
باعث کاهش انرژی، زمین، حملونقل وابسته به خودرو، کاهش پسماند و استفاده بهینه از منابع می گردد.
لازم است به این نکته اشاره کنم که مدل مفهومی ارایه شده بر اساس درک من از این کتاب می باشد و براین اساس مدل زیر به گونه ای که برای یک پژوهشگر (شهرسازی) قابل استفاده باشد، ارایه شده است و ممکن است به فهم بهتر مطالب کتاب به خوانندگان آتی کمک کند.
- مطالعات موردی: کتاب نمونههای مهمی از شهرهای پرتغال، آمریکا و آمریکای لاتین ارائه میدهد؛ ازجمله:
- لیسبون – پرتغال: پیادهراهها، گردشگری و اقتصاد خیابانی
- نیویورک – تایمز اسکور: بازیابی مرکز شهر از طریق اولویتدادن به انسان
- شهرهای متوسط آمریکا: کاهش وابستگی به خودرو با سیاستهای پیادهمحور
این نمونهها نشان میدهند که حتی شهرهای عمیقاً خودرومحور نیز میتوانند با سیاستهای درست به سمت پیادهمداری مؤثر حرکت کنند.
- ارزیابی و نتیجهگیری:
این کتاب دارای یک چارچوب نظری قوی برای فهم پیادهروی بهمثابه رفتار مصرفی و سیاستگذاری اقتصادی ارائه میدهد و ارتباط میان سرزندگی، بازآفرینی شهری و مصرف پایدار و اقتصاد کوچکمقیاس را بهطور سیستماتیک نشان میدهد. از این جهت این کتاب یک لایه مهم تازه به مدلهای سنتی پیادهمداری اضافه میکند؛ این زاویه دید کمتر در آثار دیگر طرفداران جنبش پیاده مداری از جمله اسپک، مونییر یا جیکوبز دیده می شود.
نویسنده همچنین کاربردی برای سیاستگذاری از جمله طراحی خیابانها بر پایه اولویت انسان نه خودرو، برنامهریزی برای کالبد و فرهنگ پیادهروی، استفاده از ابزارهای اقتصادی (مالیات، قیمتگذاری پارکینگ، محدودیت خودرو)، تقویت زمینمحور بودن حملونقل و نهایتا احیای مراکز شهری از طریق «راهبردهای پیادهمحور» نه پروژههای بزرگمقیاس برای برنامه ریزان مدیریت شهری توصیه می کند.
این کتاب خیلی روان نوشته شده و به راحتی قابل فهم است. علاوه براین، نویسنده در پایان هر فصل خلاصهای مفید و پیامهای کلیدی و مهم را ارائه میدهد. در واقع، این کتاب نه تنها برای دانشگاهیان، بلکه برای همه ذینفعان درگیر در برنامهریزی و توسعه شهری نیز مناسب است. این کتاب برای افرادی که میخواهند شهری بهتر، قابل سکونتتر و پایدارتر ایجاد کنند، کتابی ضروری است.

