نظریه نوشهرگرايي یا جنبش نوشهرگرايي (New Urbanism) بر اساس دو الگوی اصلی “توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی” (Transit Oriented Development) و “توسعه مبتنی بر واحد همسایگی”
(Transit Neighborhood Development) شکل گرفته است. این نظریه در واقع واکنشی است نسبت به پراکندگی شهری و جلوگیری از گسترش افقي شهرهاست . این جنبش همچنین در جهت رفع مشکلات ناشي از فرسودگي و زوال مراکز شهري بوجود آمده است و بازگشت به الگوي محلات سنتي را امري لازم مي داند و براي ايجاد جوامع پايدار و کارا بکار می رود. نوشهرگرایی از نظریات معاصر شهرسازی می باشد که در سالهای پایانی دهه 1980 و ابتدای دهه 1990 توسط تعدادی از معماران و شهرسازان آمریکایی که از شرایط شهرهای آن دوران از جمله فرسودگی و از بین رفتن مراکز شهری، افزایش فزاینده جوامع محلی پراکنده و متفرق و استفاده بیش از حد از اتومبیل اظهار نارضایتی می کردند بوجود آمد و به منظور ایجاد شهرهای انسانی و بکارگیری الگوهایی در جهت ایجاد محلات زیست پذیر و پیاده مدار ارائه شده است.
در طی چند دهه اخیر نوشهرگرایی بهعنوان موضوعی بحثبرانگیز در مقابل الگوهای سنتی و رایج شهرسازی تبدیلشده است و بهعنوان یک جنبش پیش رو در پاسخ به شکست مراکز شهرها و حومهها در اواسط قرن بیستم توسعه یافت. نوشهرگرایان به نوعی در مقابل جنبش مدرنیستی قد علم کردند و همانند حامیان باغشهرها و پیش از آنها مدرنیستها، کار خود را با امید بسیار به برطرف کردن نیازهای اقشار آسیبپذیر و بازگرداندن زیبایی، سرزندگی و هویت دوباره به شهرها آغاز کردند. اصول کلیدی پیشنهادی جنبش نوشهرگرایی در برنامه ریزی محلات شهری عبارتند از تقویت حمل و نقل عمومی از طریق اتصال و پیوستگی، تقویت پیاده مداری از طریق ایجاد کاربری های مختلط و متراکم، ایجاد گونه های مختلف مسکن در بافت، افزایش تراکم در بافت، حفظ و تقویت ساختار سنتی، حفظ و تقویت فضاهای باز عمومی و سبز ، توجه به بافت های واجد ارزش تاریخی و بهبود کیفیت طراحی و معماری، استفاده از مشارکت ساکنان در محلات شهری و به نوعی بازگشت به الگوهای سنتی برای محلات شهری است
طرح های توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی شکلی از توسعه اراضی است که از حمل و نقل عمومی تاثیر پذیرفته و نوعی ارتباط بین کاربری زمین و حمل و نقل ایجاد می کند. بر اساس این الگو با استقرار کاربری های مختلط در محوطه پیرامون کریدورهای حمل و نقل عمومی یا با عبور این کریدورها از مناطق متراکم و کاربری های عمده جاذب یا مولد سفر، طرحهای توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی بر مبنای مدل پیتر کالتورب شکل می گیرند. بنابراین همانطور که پیتر کالتورپ می گوید یک محله با کاربری مختلط در فاصله متوسط پیاده روی ( ۱۰ دقیقه از ایستگاه حمل و نقل عمومی یا هسته تجاری ) ، ترکیب کاربری های مسکونی، خرده فروشی، اداری، فضاهای باز و کاربری های عمومی در محیط پیاده مدار، استفاده از حمل و نقل عمومی، دوچرخه سواری، پیاده روی و اتومبیل را برای ساکنین و شاغلین در حوزه محلی مربوط تسهیل می کند. بدین جهت بین الگوی کاربری زمین بر شیوه های جابجایی ( حمل و نقل) و همچنین دسترسی رابطه تنگاتنگی وجود دارد. چرا که تراکم، تعداد مشاغل و واحدهای در واحد سطح موجب نزدیکی مقاصد می شوند همچنانکه پیوستکی شبکه می تواند سفرهای مستقیم را فراهم نماید و تسهیلات دوچرخه سواری و پیاده می تواند تاثیر زیادی بر سطوح دسترسی بگذارد. موارد زیر نیز از اصول نوشهرگرایی می باشند بر اساس الگوی کاربری زمین بر شیوه جابجایی اثر گذارند.
- سرعت ترافیک را در مناطق کاهش دهد
- سرانه مالکیت خودرو و میزان استقاده از آن را کاهش دهد
- قابلیت پیاده مداری را افزایش دهد
- کاربری های متنوع یا مختلط ایجاد کند
- خیابانهای پیوسته و خدملت محلی نسبت به محلات وابسته به خودرو را تا 20 تا 30 در صد کنتر می کند
- موجب کاهش سفر خودرو و کاهش هزینه می شود
- خطر تصادف، آلودگی و رشد پراکنده را کاهش می دهد
- تعامل بین ساکنان را افزایش می دهد