پدیدار شناسی نوعی تحقیق است که به دنبال تبیین ماهیت اشیا و «مطالعه پدیده ها» از طریق تجربه افراد است. پدیدارشناسی (فنومنولوژی) به عبارت دیگر، یک جنبش فلسفی است که به مطالعهی ساختار تجربه یا آگاهی می پردازد. پدیدار شناسی بهعنوان یک مکتب فلسفی در اوایل قرن بیستم توسط ادموند هوسرل (Edmund Husserl) بنیانگذاری شد. هوسرل بر این باور بود که برای درک واقعیات انسانی، باید به تجربیات فردی و ادراکات آنها توجه کرد. در این روش تجربهها و پدیدارها از طریق توصیف نحوه بروز آنها در موضوعات مختلف توسط محققان مورد بررسی قرار می گیرد. این روش یک رویکرد تحقیق کیفی است که به دنبال درک عمیق تجربهی زیستهی افراد در مورد یک پدیدهی خاص است. این روش بر «کاهش پیشفرضها» تمرکز دارد تا بتواند به بررسی تجربیات و ادراکات انسانها از واقعیت بپردازد و ماهیت تجربهها را همانطور که هستند درک کند و از قضاوت بر اساس باورهای قبلی اجتناب نماید. بنابراین با توجه به اینکه این فلسفه در وهله نخست با تحلیل تجربیات روزمره فرد سروکار دارد، تلاش دارد تا با بررسی ساختار آگاهی و معنای تجربه در ذهن افراد، به توصیف هر پدیده ای توسط محقق بپردازد.
روش پدیدارشناسی در رشتههای مختلفی مانند علوم اجتماعی، روانشناسی، و پرستاری کاربرد دارد و زمانی که هدف آن درک تجربهی مشترک افراد در مورد یک مفهوم باشد، از آن استفاده میشود. این روش به ما کمک میکند تا از قضاوتهای عجولانه پرهیز کرده و به درکی عمیقتر و بدون تعصب از پدیدههای اطرافمان دست یابیم. در این یادداشت موضوع پدیدار شناسی پیاده روی در زندگی روزمره به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است.
در صورت مطالعه و تحقیق پدیدارشناسی پیادهروی باید به برخی از سوالات نظیر اینکه پیاده روی چیست؟ چرا پیادهروی میکنیم؟ چرا اغلب این کار را دوست داریم؟ رابطه آدمی که قدم میزند با دنیای پیرامونش چگونه است؟ این رابطه چه تفاوتی با رابطه آدم سواره با دنیای پیرامون خود دارد؟ پیادهروی تا چه میزان فعالیتی جسمی و فیزیکی اجباری یا اختیاری است و تا چه اندازه یک تکاپوی ذهنی محسوب میشود؟ پاسخ دهیم.
یزدان منصوریان، عضو هیأت علمی دانشگاه چارلز استورت، استرالیا در مقاله «پدیدارشناسی پیادهروی»[1] از تجربه پیاده روی به عنوان یک رخداد، موقعیت یا پدیده از زبان کسی که شخصاً آن را تجربه کرده و به خوبی به خاطر دارد، یاد می کند. چیزی که او به آن «تجربه زیسته» میگوید. یعنی آنچه هر کسی با آن زیسته و نه در ذهن یا فیلم سینمایی مشاهده کرده است یا در کتاب خوانده یا آنچه را از دیگران شنیده است. در نتیجه پیاده روی به اعتقاد وی، یک تجربه زیسته و منحصر به فرد است و مختص به هر شخص می باشد. تجربه ی فردی که در زمان و مکان خاصی اتفاق افتاده و با حس و حالی مربوط به همان موقعیت همراه می باشد[2] و به عبارت دیگر حس و حال ما در هر تجربه قدم زدن یگانه است. به اعتقاد وی مهمترین عنصر پیاده روی، پاها هستند که به زمین متصل اند و با جهان پیرامون از طریق حواس پنجگانه در ارتباط می باشند. بنابراین پیادهروی به اعتقاد وی، فراتر از یک فعالیت ساده فیزیکی است و نبایستی فعالیت پیادهروی را به وجه فیزیکی آن فرو کاست و وجوه دیگر آن را نادیده گرفت. او پیاده روی را ترکیبی از تکاپوی جسم و جان می داند چراکه ذهن آدمی که پیادهروی میکند بیش از بدنش در جستجو و تکاپوی محیط پیرامون است.
پیادهروی از منظر زبانی و جامعهشناختی
در این مقاله منصوریان به پیادهروی از منظر زبانی و جامعهشناختی اشاره دارد. به اعتقاد وی «پیادهروی» از نظر دستوری، “اسم مصدر است. به این معنا که گرچه نشانه مصدری ندارد، اما مفهوم مصدر را میرساند. به همین دلیل به آن حاصل مصدر هم میگویند. مصدر یا بنواژه فعلی است که بیرون از زمان ایستاده و از آن نمیتوان زمان وقوع را فهمید. مثل: رفتن، رسیدن، خفتن، رستن، شستن، پریدن. اسم مصدر اقسام بسیار دارد که یکی از آنها افزودن «ی» به پایان صفت یا اسم است. مثل دوری، نزدیکی، تاریکی و روشنی. لغتنامه دهخدا در تعریف پیادهروی مینویسد: [ دَ / دِ ] (ص، ق، اِ) آن که با پای راه سپارد نه با ستور و امثال آن. کسی که بی چاروا و امثال آن و با پای خود راه رود. مقابل سوار و سواره. پیاد. مقابل راکب و فارس. بی مرکب. عمل پیاده رونده. رفتن غیر سواره. طی طریق با پای بی مرکب. راه پیمودن بی برنشستی. صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: مرکب از «پی» به معنی پا و «آده» کلمهٔ نسبت است زیرا که رفتار از لوازم پاست و پیاده را سر و کار با پاست و برین تقدیر باید به فتح باشد لیکن مشتهر به کسر است. این کلمه با مصدر شدن و رفتن و آمدن صرف میشود. بعد هم چند بیت شاهد آورده: کنون دست بسته پیاده کشان / کجا افسر و گاه گردنکشان (فردوسی). پیاده همی راند تا رود شهد / نه پیل و نه تخت و نه تاج و نه مهد (فردوسی). خواب نوشین بامداد رحیل / باز دارد پیاده را ز سبیل (سعدی). تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته / که من پیاده میروم و همرهان سوارانند (حافظ). ضرب المثلهایی هم پیرامون این کلمه هست: پیاده شو با هم برویم! سواره از پیاده و سیر از گرسنه خبر ندارد. تعبیر پای پیاده هم کنایه از رفتنی به سختی و رنج است. افزون بر این، پیاده در زبان فارسی معنای منفی دیگری هم دارد و به معنای آدم بیسواد و کم مایه است. کسی که توان تشخیص و قدرت تحلیل ندارد”.
پیاده رفتن بدون شک با اهداف و انگیزه های مختلف از جمله تفریح، ورزش و سلامتی و رفتن از نقطه ای به نقطه دیگر با هدف کار، خرید، و دیدار و … توسط اشخاص صورت می پذیرد. پیاده رفتن در گذشته پیش از اختراع اتومبیل بیشتر به عنوان اجبار و به صورت یک فعالیت فیزیکی تا ورزشی در زندگی روزمره محصوب می شد. در نتیجه اگر کسی سواره نبوده یعنی چارهای نداشته جز اینکه پیاده روی کند. اما انسان معاصر رابطه دیگری با فعالیت پیاده دارد. امروزه پیاده روی در اغلب اوقات بیشتر یک انتخاب است تا اجبار. از سوی دیگر، به عنوان یک فعالیت ورزشی فایدههایی هم دارد و تا کنون صدها مطلب ریز و درشت درباره فوایدش منتشر شده و کیست که نداند پیادهروی چه فایدههایی برای سلامتی دارد. همچنین، میتواند فعالیتی مستقل یا بخشی از یک فعالیت دیگر باشد. خارج از مشکلاتی که در حال حاضر شهرهای ما برای پیاده روی برای اقشار مختلف به دلیل زیرساخت های نامناسب وجود دارد، اما در مجموع برای کسی که فاصله میان خانه تا محل کارش یا دستکم بخشی از آن را قدم میزند، عملاً پیادهروی را با یک فعالیت دیگر همراه کرده است. پیاده روی، ورزشی بسیار آسان و دسترسپذیر است. هر جا که باشیم و به هر کاری مشغول باشیم، بالاخره باریک راهی، جادهای، پارکی یا بوستانی آن حوالی هست که بشود چند دقیقهای در آن با نشاط قدم زد و اوقات فراغت را گذرداند. البته میزان این دسترسپذیری برای همه یکسان نیست و بسته به موقعیت جغرافیایی، اقلیمی و شهری فرق دارد. اما در نهایت می توان امید داشت همیشه فضا و فرصتی – هر چند ناچیز – برای چند دقیقه قدم زدن در روز برای همگان فراهم باشد.
پیادهروی و آسیبپذیری
بدون شک پیادهروی در کنار همه امتیازهایی که دارد ، بدون مشکل هم نیست. مهمترین آن وقت کافی و آسیبپذیر بودن انسان حین پیادهروی است. خیلی از خیابانها بیشتر برای خودرو طراحی شده اند تا پیادگان. بدین جهت عابران همیشه در معرض خطر برخورد خودروها هستند. بویژه در خیابانهای شلوغ این خطر بیشتر است. از طرف دیگر تابش آفتاب، وزش باد و بارش باران نیز همیشه و برای همه دلپذیر نیست. گاهی دردسرهایی دارد. مثلاً پیادهروی در یک بعد از ظهر تابستان یا در برف زمستان با بچه با بار برای همگان مطبوع و امکان پذیر نمی باشد و گاهی لذت پیادهروی را از بین میبرد.
پیادهروی و تمرین آزادی ذهنی
مثل معروفی است که می گویند “سواره از پیاده خبری ندارد”. به اعتقاد منصوریان ، پیادهروی به اختیار و نه به اجبار به چند دلیل تمرین آزادی است. یعنی کسی که به اختیار مسیری را پیاده را به قصد تفریح و گردش طی می کند. این انتخاب خود شکلی از آزادی است. آدمی که میتوانسته در خانه بنشیند یا سوار ماشین باشد، اما ترجیح داده بر پای خود بایستد و راه برود. در چنین شرایطی، راه پیمودن او نوعی تمرین آزادی است. چون در طول مسیر، سرعت و آهنگ حرکت در دست اوست. میتواند تند یا کند راه برود. حین راه رفتن مکث کند، بنشیند و استراحت کند و میتواند به اطراف نگاه کند یا سر به زیر و بی و سر و صدا به راهش ادامه دهد. میتواند حین رفتن به موبایلش نگاه کند یا نکند. میتواند پادکست گوش کند یا در سکوت قدم بزند. در مجموع آزادی عمل بیشتری دارد. میتواند به جاهایی برود که نمیشود با ماشین رفت. به کوچه و پس کوچهها سرک بکشد. به آواز پرندهها گوش دهد. مسیرش میتواند کوتاه یا طولانی باشد. میداند کجا میتواند بدود، کجا باید با احتیاط راه برود. کجا باید کمی بنشیند و نفسی تازه کند. بدون شک در زمان پیاده روی بو، رنگ، گرما، سرما، زمان و فصلها را بهتر درک می کنیم. و عطر شکوفههای بهاری، گرمای طاقتفرسا و آفتاب سوزان تابستان، منظرههای پاییزی و سرمای زمستان برایمان معنا و مفهوم درست و دقیق تری دارند. ولی کسانی که سوارهاند از این موهبتها بیبهرهاند. کولر ماشین گرمای تابستان و بخاری سرمای زمستان را دور میکند. به عبارت ساده تر، آدم سواره از بارش باران هم خیس نمیشود.
[1] این مقاله در شماره 139 مجله انشا و نویسندگی (اردیبهشت 1401) ص. 9-13 منتشر شده است.
[2] منصوریان در شمارههای پیشین این مجله دو مقاله با عنوان «پدیدارشناسی خواندن» و «پدیدارشناسی نوشتن» نوشته و بیشتر درباره این مفهوم توضیح داده است. اگر به این بحث علاقهمند هستید، کتاب و مقاله درباره آن فراوان منتشر شده و میتوانید به آنها هم مراجعه کنید.
