چرا داشتن خیلی کم، معنای زیادی دارد؟

ارسال شده در توسط معینی
عابرشهر | AberShahr > معرفی > چرا داشتن خیلی کم، معنای زیادی دارد؟

معرفی کتاب فقر احمق می کند(۱۳۹۸)، سندهیل مولاینیتن(هندی تبار) و الدار شفیر، ترجمه سید امیرحسین میر ابوطالبی (۱۳۹۸) ، نشر ترجمان

اسم واقعی کتاب «فقر احمق می‌کند» ، کمیابی:  چرا داشتن خیلی کم معنای زیادی دارد؟

Scarcity: Why Having Too Little Means So Much (2008)

برای من مشخص نیست چرا عنوان لاتین کتاب سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر که بیشتر در مورد موضوع کمیابی (Scarcity) است که در ایران به نام «فقر احمق می‌کند» ترجمه یا مترادف شده است که البته شاید مراد مترجمان ارتباط کمیابی و تصمیمات احمقانه افراد در مقوله کمیابی باشد یا همچنانکه در متن کتاب (ص ۲۱۳) هم آمده است، فقر فراگیرترین و مهمترین نمونه کمیابی است. کتاب فقر احمق می‌کند در ۳ بخش اصلی به موضوع ذهنیت کمیابی، چیدمان و جای خالی کمیابی در زندگی و طراحی برای برون رفت از کمیابی می‌پردازد.

«علم کمیابی» به اعتقاد نویسندگان کتاب از قبل هم وجود داشته است چرا که علم اقتصاد در واقع تنها به مطالعۀ چگونگی مدیریت کمیابیِ فیزیکی می‌پردازد و شیوه به کارگیری ابزار محدود برای رسیدن به خواسته های نامحدود را مورد مطالعه قرار می دهد(ص۲۶).  اما سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روان‌شناسی دانشگاه تاد، در کتاب خود  با عنوان «کمیابی» با این طرز فکری قدیمی که می‌گوید: افراد فقیر تنها به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی می‌گیرند، مخالفند و این مسئله را رد می‌کنند. از نظر آنها ماجرا کاملاً برعکس است و در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند. با این‌ تعبیر، افراد چطور می‌توانند از دام فقر بگریزند؟

 این کتاب درباره مفهوم کمیابی است و به تأثیر کمیابی و پیامدهای منفی ناشی از آن در زندگی اشاره می‌کند. اما منظور نویسندگان از مقوله کمیابی در این کتاب چیست؟ با توجه به عنوان لاتین کتاب[۱]، کمیابیچرا داشتن خیلی کم معنای زیادی دارد؟ احتمالا اولین چیزهایی که از مقوله کمیابی به ذهن خواننده خطور کند، پول باشد. در حالیکه کتاب در مورد هرنوع کمیابی صحبت می‌کند که ذهن را تسخیر می کند. کمبود وقت، کمبود توجه، گرسنگی، کمبود هرچیز دیگری که می‌خواهید، بیشتر داشته باشید. یک مدیر با ده‌ها پروژۀ عقب‌افتاده، یک دانشجوی با پروژه های عقب افتاده و ناتمام، یک کارگر ساده با انبوهی از بدهی یا یک خانم خانه‌دار که درگیر رژیم‌ لاغری است، چه شباهتی باهم در این مقوله فقر دارند؟ این افراد همه دچار کمیابی‌اند. به این معنا که فرد فقیر به دلیل فقر یا کمبود کمیابی، تصمیم های اشتباهی می گیرد که در طول زندگی اش اثرگذار است. نویسندگان تلاش کرده اند تا ایده گسترده تری از کمبود کمیابی را مورد بحث قرار دهند. انجا که انها از کمیابی به عنوان نه تنها یک محدودیت فیزیکی که یک ذهنیت اشاره می کنند(ص۲۹).

به اعتقاد سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر در این ایده افراد هر کمبودی داشته باشند، دچار خطاهای شناختی مشابه فقرا می شوند. یعنی یک فرد پولدار که کمبود زمان دارد، دچار خطای شناختی در تصمیم گیری اش می شود. به اعتقاد آنها کمیابی ذهن را تسخیر می کند. همانطوریکه افراد درگیرگرسنگی به چیزی غیر از غذا فکر نمی کنند، ذهن به طور خودکار به سمت نیازهای برآورده نشده، متمایل می شود. این نیاز برای افراد گرسنه غذا است و برای افرادی که سرشان شلوغ است، ممکن است پروژه ای باشد که تمامش کنند(ص ۲۱).  لذا آنها استدلال می کنند که «کمیابی، کمیابی ببار می اورد و شیوه تفکر را تغییر می دهد و خود را به ذهن تحمیل می کند»( ص۲۲). کمیابی «تفکر بده بستان» را ناگزیر می کند و فقرا دو برابر اغنیا درگیر تفکر بده بستان هستند(ص۱۱۱).

سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر نویسندگان کتاب فقر احمق می‌کند، با سالها تحقیق و مطالعه دریافتند که فقر به ویژگی‌های شخصیتی و عدم مدیریت درست منابع بستگی ندارد. افراد فقیر تحت پدیده‌ای به نام کمیابی نمی‌توانند ذهن خود را بر روی تصمیمات درست متمرکز کنند و درنتیجه هر روز به فقر خود دامن می‌زنند. آن‌ها بر اساس تحلیل داده‌هایشان تلاش کرده اند تا نشان دهند که همان‌طور که غذا ذهن داوطلبان گرسنه در مینیسوتا را در کنترل گرفت، کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد، ظرفیت ذهنی او را می‌رباید. این داستان، همه چیز را شامل می‌شود؛ از گرسنگی‌کشیدن و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر. برای مثال دانشجویی که مدام به فکر پرداخت شهریه دانشگاه یا مخارج زندگی خود است، چگونه می‌تواند روی درس خود متمرکز شود؟ البته کتاب فقر احمق می‌کند، تنها بر روی فقر مادی متمرکز نشده، بلکه جنبه‌های دیگر زندگی مانند کمبود زمان یا کمبود روابط اجتماعی را نیز جزو کمیابی دسته بندی می‌کند. به اعتقاد نویسندگان کتاب، کمیابی چیزی بیشتر از گوشت و استخوان را از انسان می رباید، کمیابی ذهن انسان‌ها را در اختیار می‌گیرد. با این وجود نویسندگان کتاب کمیابی معتقدند که کمیابی گاهی به ما کمک می‌کند، اما از جهات دیگر برای ما مضر است و نکته جالب اینکه ما نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم. نویسندگان کتاب گرچه برای مثال به موضوع کمیابی زمان واقف اند و استدلال می کنند که در واقع هیچ‌کس به اندازۀ کافی زمان ندارد. اما شناخت نحوۀ عملکرد کمیابی، راه بسیار خوبی برای برون رفت از آن به زعم نویسندگان کتاب است. به همین دلیل آنها اعتقاد دارند که محدودیتِ زمانی نیز می‌تواند مفید باشد چراکه ضرب‌الاجل‌ها و مهلت های محدود زمانی، می توانند، باعث افزایش انگیزه و تمرکز روی کار نیز ‌شود (ص۴۴)؛ اما این افزایش تمرکز به بهای خاصی صورت می‌گیرد. هر چیزی خارج از آن کاری که زمان محدودی برای انجامش داریم، ممکن است کمرنگ شود یا نادیده گرفته شده یا به تعویق ‌افتد.

به اعتقاد نویسندگان که در بخش دوم کتاب استدلال می کنند که «کمیابیْ، کمیابی می‌آورد» (ص۱۰۵). گرچه تمام مشکل فقرا مربوط به کمیابی نیست؛ کمیابی می‌تواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان می‌دهند. به این دلیل به اعتقاد آنها مسئولیت فقر بیشتر بر عهده خود فرد است تا جامعه. به این معنی که فرد  فقیر بیشتر به دلیل اشتباهاتی که در تصمیم گیری های شخصی و اقتصادی خود داشته است، دچار فقر شده است به عبارت دیگر در جهان واقع فقر انسان‌ها نه برآمده از موقعیت نابرابر اجتماعی که از انتخاب‌های اشتباه خود فرد است. بنابراین افراد در انتخاب خود مسئولیت دارند و خودشان نیز باید هزینه هایش را بپردازند.

البته به اعتقاد من این بحث به نوعی مسئولیت جامعه را نسبت به موضوع فقر تا حدودی سلب می کند. نگاهی که در این کتاب و رویکردهای به موضوع فقر می شود، تا حدی با نگاه رایج به این مفهوم که اغلب گفته می شود که بخش مهمی از مشکل فقرا به دلیل شرایط اجتماعی یا اقتصادی بوده است که فرد در آن قرار دارد، متفاوت است، چرا که دست کم تمام مسئولیت فقر را به عهده خود فقرا یا جامعه گذاشته نمی شود و به همین دلیل برخی افراد جامعه، بیشتر به دلیل اشتباهات در تصمیم گیری های شخصی و اقتصادی خود در شرایط فقر قرار می گیرند.

تونل زنی و تنگناهای پهنای باند

دو اصطلاح «تونل زنی» و «تنگناهای پهنای باند» زیاد در متن کتاب زیاد استفاده شده است. کمیابی موجب تمرکز و همچنین باعث تونل زنی می شود (ص۵۲) و مسایل را به شکل مقطعی و موقتی حل می کند (ص۱۸۸). در واقع تونل زنی به اجبار در انتخاب راه حل‌ها مقطعی به جای راه‌حل‌های اساسی یا به عبارتی ندیدن مسایل خارج از تونل نیز تعبیر می شود. هر نوع کمیابی نیز به کمبود پهنای باند منجر می شود(ص۳۱)  و کاهش پهنای باند به کاهش ظرفیت ذهن در انتقال داده ها در این کتاب نیز تعبیر شده است. وقتی ذهن به مسایل زیادی همزمان درگیر می شود، فرد دچار حواس پرتی می شود (ص۷۲) و همانند پارازیتی که روی امواج رادیو قرار می گیرد، دیگر صدای رادیو شنیده نمی شود.

روان‌شناسان به‌خوبی این مفهوم را توضیح داده‌اند: اگر ذهن روی یک مسئله متمرکز باشد، توانایی‌ها و مهارت‌های دیگر مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامه‌ریزی بلندمدت نیز مختل می‌شود. به‌گفتۀ مولاینیتن و شفیر در این وضعیت، پردازشگر ذهن ما مانند پردازشگر رایانه‌ای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند می‌شود. در واقع ما ظرفیت‌های ذهنی‌مان را از دست نمی‌دهیم؛ بلکه دیگر مثل گذشته، توانایی دسترسی به تمام داشته‌های معمولمان را نخواهیم داشت. به اعتقاد نویسندگان فقرا نه تنها با کمبود پول که با کمبود پهنای باند نیز روبه رو هستند. آزمایشات آنها نشان می دهد که افراد زمانی که فقر را تجربه می کنند یا درباره مشکلات مالی فکر می کنند،  عملکرد به مراتب بدتری در آزمون های مختلف داشتند. آنها هوش انعطاف پذیری کمتری از خود نشان می دادند و کنترل اجرایی ناچیزتری از خود بروز می دادند. زمانی که کمیابی در ذهن جای می گرفت، جای کمتری برای همه چیزهای دیگر باقی می گذارد. دو مثال زیر این دو موضوع  را بیشتر روشن می کند.

سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر توضیح می‌دهند که فقر از ظرفیت ذهن می‌کاهد. آنان معتقدند که «افزایش دغدغه‌های مالی برای فقرا، عملکرد ذهنی آن‌ها را حتی بیش از بی‌خوابیِ شدید کاهش می‌دهد» (ص۱۱۷). نتیجه واضح است. برای مثال، احتمالا برای شما اتفاق افتاده که یک پروژه را مجبورید تا در زمان تعیین شده آن انجام دهید، اما مدام پشت گوش می‌اندازید تا زمانی که دیگر نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید. در اینجا تونل زنی اتفاق می‌افتد. در واقع انجام آن پروژه داخل تونل قرار می‌گیرد و هرکاری دیگر خارج از تونل قرار می گیرد. شاید دوستی در همان زمان به شما زنگ زده و بگوید دوست دارد، شما را ببیند یا شما را به شام دعوت کند. شما می‌گویید خیلی دوست دارید با او باشید اما جدا وقت ندارید، شاید وقتی دیگر. در واقع دوست شما خارج از تونل قرار گرفته است. همچنین فقر، نوعی محدودیت در انتقال داده‌ها در ذهن یا به عبارتی «کاهش پهنای ‌باند» را به‌دنبال خواهد داشت که توانایی افراد برای تصمیم‌گیری و اقدام را می‌کاهد. نویسندگان برای تبیین این موضوع چنین می‌گویند: «اگر بخواهیم واضح سخن بگوییم، هر کسی که باشی، فقر می‌تواند تو را احمق‌تر کند». آنها برای اثبات این موضوع دو گروه فقیر و ثروتمند را برای این آزمایش انتخاب کردند. در سؤال اول از شرکت کنندگان پرسیدند که فرض کنید ماشینتان دچار خسارتی شده که ۳۰۰ دلار خرج دارد. بیمه نیمی از این مقدار را جبران می‌کند. شما باید تصمیم بگیرید که یا ماشین را تعمیر کنید یا به امید آنکه ماشین مدتی دیگر به حرکت خود ادامه دهد، این کار را به تعویق بیندازید. بر چه اساسی این تصمیم را می‌گیرید؟ این موضوع از نظر مالی آسان خواهد بود یا دشوار؟ بر اساس نتایج به‌دست‌آمده در این وضعیت، تفاوت چندانی میان عملکرد دو گروه از نظر بهرۀ هوشی وجود نداشت. اما در شکل دوم این آزمایش، آن‌ها رقم تعمیر را به ۳۰۰۰ دلار تغییر دادند. این بار با اینکه نتیجۀ آزمایش دربارۀ ثروتمندان تفاوتی نکرده بود، نتایج بین افراد فقیرتر به مراتب بدتر شده بود کمی قلقلک کمیابی کافی بود تا ناگهان هوشمندی شان به طرز چشمگیری افول کند و کاهش ۱۴ واحدی بهرۀ هوشی در این وضعیت را نشان دهد. این کاهش حتی از کاهش بهرۀ هوشی افرادی که ۲۴ ساعت دچار کم خوابی بوده‌اند، نیز بیشتر است (ص۸۲).

گریز از دام کمیابی
از نظر شخصی همچنان که نویسندگان کتاب در بخش اخر کتاب نتیجه می گیرند این کتاب دعوت نامه ای است برای مطالعه و شناخت «علم کیمیایی» است و طرز فکر شما را نسبت به چیزهایی تغییر می دهد؛ از کشمکش های گهگاه مانند احساس کار بیش ازحد گرفته تا مشکلات مزمن مانند تنهایی و فقر (ص۳۱۵)؛  بنابراین پژوهش انجام شده در این کتاب از این جهت اهمیت دارد که نشان می دهد که زمانی که فقرا در چنگ فقر باقی می‌مانند دچار تنگنا، کمیابی و کاهش ظرفیت می شوند و کارایی مطلوبی در جامعه نخواهند داشت و در نهایت فقیر می شوند. بسیاری این سؤال را می پرسند که مشکل این افراد چیست؟ یا چگونه می توان می‌توان در دام کمیابی نیفتاد؟ آنطور که نویسنگان این کتاب می گویند، پاسخ الزاماً تغییر نگرش افراد است. مولاینیتن و شفیر این موضوع را با آوردن داستانی از جنگ جهانی دوم به‌خوبی توضیح می‌دهند. در آن زمان ارتش ایالات متحده شاهد چندین مورد سقوط هواپیما بعلت بازنشدن چرخ‌های آنها بود. بررسی های انجام شده نشان داد که خلبانان به‌جای بالۀ هواپیما، چرخ‌ها را جمع می‌کردند و باعث می‌شدند، هواپیما بدون چرخ با باند فرودگاه برخورد کند. ابتدا همه، خلبانان را به‌ بی‌دقتی یا خستگی متهم کرده و آنها را عامل اصلی مشکل دانستند؛ اما زمانی که ارتش نگاه دقیق‌تری به موضوع انداخت، متوجه شد که این حوادث فقط محدود به طراحی اهرم های چرخ و بال در کنارهم در داخل کابین هواپیما است. نویسندگان کتاب در ادامه توضیح می‌دهند که نکتۀ مهم این است که انتقال تمرکز از «خلبان» به «کابین» نیازمند تغییرات شگرف و پرهزینه نسبت به سیاست‌های فعلی نیست؛ بلکه به نظر آن‌ها همان‌طور که اضافه‌کردن یک سَری چرمی به اهرم هواپیماها در داخل کابین توانست خطای خلبانان را کاهش دهد، برنامه‌های اجتماعی هم با تغییراتی کوچک در طراحی‌شان می‌توانند به موفقیت‌های بزرگی دست یابند ( ص۲۴۰).

اما بنظر می رسد تغییرات کوچک گاهی می‌توانند تأثیرات زیادی داشته باشند به‌گفتۀ نویسندگان کتاب، هدایت افراد به‌سمت انتخاب‌های بهتر گاهی می‌تواند به‌ سادگیِ تغییر جمله‌بندی باشد و گاهی نیز نیازمند روش‌های پیچیده‌تر و مستقیم‌تری است. مولاینیتن و شفیر نمونه‌های متعددی از چگونگی اجرا و موفقیت این روش در زمینه‌های مختلف در کتاب خود آورده‌اند. از آن جمله می‌توان به نمونه‌ای اشاره کرد که به برنامۀ بازنشستگی می‌پردازد. زمانی که کارگر یا کارمندی در ایالات متحده شروع به کار می‌کند، فرمی را پر می‌کند که در آن از او خواسته می‌شود اگر مایل به شرکت در برنامۀ بازنشستگی است، مربع مقابل آن گزینه را پر کند. محققان در این فرم‌ها تغییر کوچکی دادند. این بار به کارمند جدید گفته می‌شد که اگر می‌خواهد در برنامۀ بازنشستگی نباشد، مربع مقابل را پر کند. نتیجۀ این کار بسیار شگفت‌آور بود: در شکل اول که افراد باید دربارۀ ورود به این برنامه تصمیم می‌گرفتند، تنها ۴۵درصد افراد خواستار شرکت در آن شدند؛ اما در شرکت‌هایی که افراد باید برای خروج از این برنامه تصمیم می‌گرفتند، ۸۰درصد افراد، خواستار شرکت در آن شده بودند (ص ۲۹۴). «راه‌حل‌های ما به‌علت پیچیدگیِ مشکل با کمبودهایی روبه‌رو است». روشی که شاید برای گروهی از افراد مفید واقع شود، ممکن است برای گروهی دیگر به‌کلی شکست بخورد.

بنظر می رسد گرچه دانشمندان منابع گسترده‌ای را صَرف توسعۀ داروها، فناوری‌های تصفیۀ آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی می‌کنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شده‌اند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوری‌ها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده می‌کنند. سیاست‌گذاران باید استفاده از این نوع پژوهش‌ها را در اولویت قرار دهند، چرا گه همانطوریکه اشاره شده اگر سیاست گذاران و مدیران از زاویه دید مردم به مسایل نگاه کنند یا به قول جک هندی نویسنده ستردی نایت لایو به که به طنز در این کتاب امده «قبل از اینکه کسی را نقد کنی باید کفشش را بپوشی و یک مایل راه بروی؛ این طور وقتی او را نقد می کنی، هم یک مایل از او دوری و هم کفش هایش را برده ای» (ص ۲۱۳) به اعتقاد من سیاست گذاران و مدیران می توانند در حل معضل و کاهش کمیابی افراد جامعه تاثیر بسزایی بگذارند به  شرط آنکه موضوع کمیابی را خوب درک کنند و آنها را برای مردم کاهش دهند. بدین جهت این کتاب می تواند یکی از مهمترین دغدغه های مدیریت شهری که همان کمیابی منابع است را کمک کند تا شکاف اجتماعی، نابرابری و فقر شهری را کاهش دهد. به‌گفتۀ مولاینیتن و شفیر، پهنای باند تقریبا روی همه جنبه های رفتاری ما تاثیرگذار است و فقر ذاتا پهنای باند را در تنگنا قرار می دهد و ظرفیت را کاهش می دهد(ص ۲۳۲) . بنابراین ظرفیت یا به بیانی « تنگنای پهنای باند» یکی از عوامل اساسی در روند تصمیم‌گیری درست افراد است؛ به همان اندازه که میزان پول افراد در حساب بانکیشان در این روند تأثیرگذار است. اگر به پهنای باند و عوامل اثرگذار بر آن بپردازیم، می‌توانیم برنامۀ اجتماعی بهتری طراحی کنیم. چنین برنامه‌ای بر اساس عملکرد واقعی افراد بنا شده است؛ نه با تکیه بر یک سری ارقام و آمار که به ما می‌گویند که افراد باید چطور عمل کنند. کتاب یک بینش جدید از مساله فقر و کمیابی ارائه می‌کند. به نظرم نوشته شدن چنین کتاب‌هایی می‌تواند نگاه ما را به مقوله فقر بازتر کند همچنانکه در کتاب راز سرمایه دوسوتو در پست های قبلی به اهمیت فقرا در کشورهای در حال توسعه با وجود فقر زیاد و دارایی های قابل ملاحظه ای که در قالب خانه های الونکی و همچنین کسب و کارهای فراقانونی دارند، اشاره شد. همچنین ایده‌های این کتاب در مورد مقابله با مساله کمیابی و فقر نیز نه تنها در عرصه اجتماعی و برنامه ریزی دولتی می‌تواند مورد توجه و کارکرد قرار گیرد، همچنانکه برنامه‌های اجتماعی با تغییراتی کوچک به زعم نویسندگان این کتاب در طراحی‌شان می‌توانند به موفقیت‌های بزرگی دست یابند، افراد نیز می‌توانند با استفاده از این ایده‌ها وضعیت خود را بهبود بدهد. لذا خواندن این کتاب را به دانشجویان، مدیران و سیاست گذاران شهری توصیه می‌کنم.

[۱] – Scarcity: Why Having Too Little Means So Much

معینی
smmoeini@gmail.com
سلام، به عابر-شهر خوش آمدید. اینجا وبگاه شخصی سید محمد مهدی معینی فارغ التحصیل دکترای شهرسازی با گرایش برنامه ریزی شهری از دانشگاه نیوکاسل-انگلستان است. تحصیل و زندگی در شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی همراه با بیش از 30سال سابقه کار اجرایی و پژوهشی در مدیریت شهر تهران تجربه ای بس گرانقدر است که امیدوارم بتوانم از این طریق حاصل آنرا به دیگران انتقال دهم.