“We want a city with more public space for children than for motor vehicles; a high population density and relatively short travel distances; people in public spaces; autonomyand freedom of movement for the children and the elderly; very low levels of noise andair pollution; small children walking out of home to the safety of pedestrian streets; homeswith nearby stores, restaurants, movies and cultural activities; abundant parks, pedestrianstreets, wide sidewalks, bicycle paths.”
– Bogota’s vision for city (Planners in the master plan for Bogota).
ما فضای عمومی شهر را بیشتر برای بچه هایمان می خواهیم تا اتومبیل ها، با تراکم بالا و مسیر سفر نسبتا کوتاه، حضور مردم در فضاها ی عمومی ، با آزادی در حرکت برای بچه ها و افراد مسن، با کمترین سر و صدا و آلودگی هوا، راه رفتن بچه های کوچک با ایمنی در خیابان ها ی پیاده ، خانه های نزدیک مغازه ها، رستوران ها، سینماها و فعالیت های فرهنگی ، پارک های فراوان، خیابان های پیاده ، پیاده روهای پهن ، میسر های دوچرخه. ( بر گرفته از چشم انداز شهر بوگاتا)
این روزها در بسیاری از نشست ها و مقالات همه از اقدامات بوگاتا و شهردار سابق آن ژیل پنالوسا بعنوان الگوی موفق کشورهای فقیر و در حال توسعه در زمینه حمل و نقل شهری یاد می کنند. الگوی بوگاتا قابل تعمیم برای بسیاری از شهر ها می دانند. بوگاتا پایتخت کلمبیا از شهرهای مهم آمریکای لاتین است که دارای جمعیتی حدود 7 میلیون، 340 کیلومتر مربع مساحت و تراکم جمعیتی 230 نفر در هکتار است
سالها این شهر از آلودگی هوا، شلوغی و ازدحام بیش از اندازه رنج می برد. کیفیت فضاهای شهری بسیار نامناسب و اغلب خیابانها و کوچه ها فاقد اسفالت، پیاده رو و راه مناسب عبور بود اما در عرض چند سال این وضع تغییر چمشگیری کرد.
این شهر در سال 1982 موفق شد تا شبکه خیابانها را بطول 70 مایل برای 7 ساعت در روزهای یکشنبه بر روی ترافیک اتومبیل ها ببندد نقشه زیر مسیرهای دوچرخه[1] و پیاده را در روز بدون اتومبیل نشان می دهد. (سیکلوویا بزبان اسپانیولی معروف به دوچرخه سواری است.)
تنها پیادگان، اسکیت سواران و دوچرخه ها در این روز اجازه تردد دارند. حدود 2 میلیون نفر از شهروندان شهر برای گذران اوقات فراغت، تفریح و ورزش از این طرح استقبال کردند.ااکنون بوگاتا دارای 300 مایل شبکه محافظت شده مسیر دوچرخه است که در دنیا بی نظیر می باشد هزینه این شبکه به قیمت عدم توسعه قسمتی از شبکه ریلی و بزرگراه های شهری می باشد این پروژه هرگز موفق نمی شد اگر محدودیت هایی بر استفاده از اتومبیل شخصی در شهر اعمال نمی شد.
به عقیده ژیل پنالوسا شهردار سابق بوگاتا ( 1998-2001) در حالیکه بسیاری از شهرها برای برون رفت از ترافیک موتوری و کاهش آلودگی هوا در مراکز خود به ایجاد محدوده ترافیک روی آورده اند اما بوگاتا به عنوان یک مدل موفق بدون صرف هزینه های گزاف با ایحاد 303 مایل مسیر دوچرخه امکان رقابت دوچرخه های 30 دلاری را با اتومبیل های جند هزار دلاری را فراهم آورد .
این نمونه پیاده رو یی است که قبلا محل پارک دهها اتومبیل بوده و حالا فقط برای استفاده پیادگان می باشد تنها با کاشتن این میله ها در پیاده رو بود که از پارک اتومبیل در پیاده رو جلوگیری بعمل آمده و پیاده روها به پیادگان بر گردانده شدند. در عکس درب گاراز منازل هم دیده می شود.
از مسایلی که در ابتدا موجب نگرانی اصناف بود موضوع عدم کم شدن تردد خریداران و پارک وسایل نقلیه بود که بعد از تغییرات پدید آمده در خیابانها ، کسبه بخصوص رستوران ها و اغذیه فروشها متوجه شدند که حضور مردم پیاده باعث رونق بیشتر کسب و کار انها شده است در حالیکه تردد اتومبیل ها که قبلا بصورت عبوری بوده و کمتر جای پارک برای توقف می یافتند.
در سال 1998 آژانس بین المللی ژاپنی ژایکا طرح جامع حمل و نقل را بر اساس سه محور توسعه مترو، اتوبانهای شهری و خیابانها با الویت اتومبیل برای شهر بوگاتا ارایه داد که بدلیل هزینه چند میلیارد دلاری آن مورد استقبال مقامات شهر قرار نگرفت و اجرایی نشد و شهر برنامه کاهش الودگی هوا و ترافیک را از طریق توسعه شبکه اتوبوس تندرو سبک، دوچرخه و پیاده همراه با کاهش استفاده از اتومبیل گذاشت. .
بدنبال انتخاب ژیل پنالوسا (1988-2001) بعنوان شهردار بوگاتا تغییرات چمشگیری در عرصه حمل و نقل بوگاتا شروغ شد. بعقیذه شهردار سابق بوگاتا ، حمل و نقل نقش عمده ای در اقتصاد شهری ایفا می کنئد. لذا او در سال 1988 وقتی بعنوان شهردار انتخاب شد سه کار همزمان در شهر بوگاتا برای ایحاد خیابانهای سر زنده انچام شد. ایجاد شبکه بهم پیوسته ولی جدا از هم برای میسرهای پیاده، دوچرخه و توسعه اتوبوس تندرو بعنوان استراتژی خود برگزید.
او شبکه اتوبوس با خط ویژه را همانند سیستم مترو کار آمد می دانست . شبکه خطوط ویژه اتوبوس های تندرو که در بوگاتا بنام ترانسمیلینیو[2] معروف است باعث شد که شهروندان این شهر نسبتا فقیر بتوانند بطور برابر از امکانات یک سیستم یکپارچه پیاده، دوچرخه و اتوبوس سریع برای جابجایی از محل سکونتشان با ارزانترین ، پاکترین و سریع ترین راه ممکن بهره مند شوند.
سیستم ترانسمیلینیو در سال 2005 در بوگاتا در ساعت اوج 35000 نفر را روزانه جابجا می کرد این تعداد در حال حاضر افزایش بسیار بیشتری را نشان می دهد . طول مسیرکنونی 55 کیلومتر با 77 ایستگاه و دارای 560 اتوبوس می باشد در سال 2008 روزانه بیش از 1.3 میلیون سفر با این سیستم صورت می گرفت . اکنون بیش از 1000 اتوبوس چند کابینه در این شبکه به مردم سرویس می دهند.
اکثر ایستگاه ها برای ایمنی و راحتی مسافران به تونل ها و پل های هوایی که به پیاده رو ها ختم می شود مجهز بوده تا از تداخل پیاده و سواره در مسیر جلوگیری شود و ایمنی مسافران به خطر نیفتد
اتوبوس های کوچک سبز رنگ از بطور مجانی مردم را از محلا ت مختلف به نزدیکترین ایستگاه های شبکه اتوبوس ها ی ترانسمیلینیو منتقل می کنند. دسترسی عموم مردم به ایستگاه ها بدین طریق راحت و سریع صورت می پذیرد
همچنین با توجه به شبکه موجود دوچرخه بسیاری با دو چرخه به این ایستگاه ها سفر کرده و دوچرخه خود را در محل ایستگاه های مجهز به پارک مجانی سپرده و سپس از این شبکه .استفاده می کنند
ایستگاه ها همانند ایستگاه های مترو طراحی شده اند ضمن اینکه بسیار بزرگ می باشند دسترسی افراد حتی با ویلچر بدرب اتوبوس وهنگام سوار شدن و پیاده شدن آسان و راحت می باشد. سطح سکوی ایستگاه هم سطح اتوبوس ها در نظر گرفته شده است
انچه باید از بوگاتا آموخت این مسئله است که این تغییراستراتژی به مدد ثروت نفتی، بودجه و در آمد باد آورده این کشور نبود چرا که کلمبیا هنوز هم جزء کشورهای بسیار فقیر امریکای لاتین و در حال توسعه محسوب می شود و در آمد متوسط شهروندان آن یک دهم شهروندان امریکا ست این تغییر تنها به مدد اراده سیاسی دولت انجام پذیرفت. بوگاتا نشان داد که آنچه در شهر اهمیت دارد مردم هستند نه اتومبیل ها. شهرها دارای قدمتی بیش از هزاران سال هستند و اتومبیل عمری نزدیک به 100 سال دارد . باید به شهر و شهروندان به گونه دیگری نگریست . هزینه های سنگین برای ساخت شهر را از دوش شهروندان برداشت و به راه های ابتکاری، کارامد ، ارزان و سریع فکر کرد.
“God made us walking animals — pedestrians. As a fish needs to swim, a bird to fly, a deer to run, we need to walk, not in order to survive, but to be happy.”