به اعتقاد کامیار حقوق دان و وکیل دادگستری شهرسازی هنر، علم و تکنیک شکل دهی به فضاهای شهری است. از این رو به عقیده بسیاری از صاحب نظران به جهت آنکه شهرسازان تابلوهایی به بزرگی شهر خلق می کنند در شمار هنرمندان قرار می گیرند. اما افسوس که بسیاری از شهرهای ما در عصر مدرنیته از گزند سوداگری در امان نبوده و طی چند دهه اخیر از یک گذشته آرام . معنادار و با تناسب با سرعت به سوی آشفتگی و عدم تناسب شتاب گرفته اند. از طرف دیگر مدیریت تکنوکرات ها و متخصصین بر شهر همچنانکه «هانری لفور» می گوید باعث گسترش فضاهای عینی در شهرها شده و به کاهش فضاهای ذهنی ، فرهنگی و تاریخی در عصر حاضر تبدیل شده است. لذا امروزه کمتر مردم نسبت به فضاهای عینی خاطره و حس تعلق دارند و در این مسیر نیز نه تنها پیوند مردم با شهر کم شده بلکه حق شهروندان به شهر نیز کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای مثال آنچه ما در چند دهه اخیر در شهرهای بزرگ از جمله در تهران شاهد آن هستیم در قالب ساخت اتوبانها، پل ها، زیرگذرها و اخیرا هم در قالب مراکز عمده تجاری و مگامالها ظهور پیدا کرده است برخی از اینها گرچه برای شهرها شاید لازم باشد اما این سازه ها چیزهایی نیستند که برای شهروند خاطره و حس تعلق تولید نماید. اگر چشمان شما را ببندند و چشمان شما را برای مثال در میدان نقش جهان باز کنند شما بلافاصله می فهمید که در اصفهان هستید و با فضای بیگانه و بدون هویت مواجه نمی شوید. در حالیکه اکثر فضاهای شهری امروزه در شهرهای ما مثل هم بوده و فاقد هویت و خاطره نزد حتا ساکنین خود می باشد. بنابراین ایجاد فضا بر پایه مفاهیم عینی حاصل دسترنج کسانی است که تنها به جنبه کارایی، کارکردگرایی و نقشی که یک سازه می تواند در جهت تسهیل حرکت و خدمات داشته باشد، توجه می شود و این به معنی خلق فضاهای بدون هویت و خاطره زدایی و بیگانگی شهروندان با شهر است. شهروندان در نهایت در فضاهایی که موجودیت فرهنگی و اجتماعی آنها را معنا می کند و به واقع می توانند با آن فضاها ارتباط برقرار نمایند احساس شهروندی می کنند.
هدف از این نوشتار آن است که به این دو سوال پاسخ دهد که:
۱- در عصر حاضر شهروندان به چه فضاهایی در شهرها بیشتر نیاز دارند؟
۲-آیا اصرار بر پارادایم های گذشته می تواند به خلق فضاهای مورد نظر ما کمک کند ؟
گاهی در جایگاه یک کارشناس و پژوهشکر مسایل شهری می اندیشم، لازم نیست برای گسترش پیاده مداری در شهر کار خاصی از طرف مدیریت شهری انجام شود لطفا با یک کالسکه یا یک معلول در شهر همراه شوید تا ببینید برای انجام یک کار یا رسیدن به مقصدی چه دشواری یا سختی هایی را باید تحمل کنید. سوال اساسی آن است آیا شهروند باید در خدمت شهر باشد یا شهر در خدمت شهروند؟
امروزه ایجاد تسهیلات برای آمد و شد پیادگان در بر خلاف گذشته مورد توجه بسیاری از مدیران شهری قرار گرفته است. گاهی شهرها در پی آنند تا زمان های از دست رفته را جبران یا جبران مافات کنند. اما لازم است به این موضوع توجه کرد که طراحی فضاهای پیاده نیازمند آگاهی از اتفاقاتی است که قرار است در یک فضا بیفتد. وقتی صحبت از عابر بیاده می شود باید به دو نقش عمده او یعنی جابجایی و نقش اجتماعی آن در فضاهای شهری توجه کرد. افزایش سهم پیاده در نظام حمل و نقل از طریق دسترسی به شیوه های حمل و نقل به خصوص حمل و نقل همگانی محقق می شود در حالیکه نقش اجتماعی عابر پیاده از طریق راه رفتن، گذران اوقات فراغت، دیده شدن، دیدن، خوردن، نشستن، پرسه زدن، بازی کردن ،گفتگو…. در فضاهای عمومی صورت می گیرد.
محله ها در گذشته نقش اجتماعی، ارتباطات و دسترسی به فضاهای عمومی مورد نیاز در مقیاس انسانی برای پیادگان را ایفا می کردند اما با افزایش جمعیت و سلطه بی چون و چرای اتومبیل بر شهرها و و گسترش خیابان ها و ایجاد شبکه های بزرگراهی که با جراحی های زیادی بر پیکره شهرها صورت گرفت، توازن انسان و ماشین به نفع اتومبیل و سرعت به هم خورد و امروزه ما شاهد موانع بی شمار بر سر راه حرکت پیاده و کاهش نقش اجتماعی او در سطح شهرها می باشیم.
از طرف دیگر واحدهای همسایگی درون محلات وابسته به فعالیت های ساکنین و جایگاه و موقعیت آنها بودند. بدین جهت رابطه انسانها با محیط و تعلق مکانی در عصر حاضر دیگر همانند گذشته نیست. دیگر درمحلات پاتوق، قهوه خانه و حمام وجود ندارد و ارتباط مردم با مغازه داران و کسبه و دیگران کمرنگ شده است همچنان که به طور مثال حمام های عمومی یکی پس از دیگری در دوران مدرنیته در شهرها از صحنه کالبدی محلات رخت برکشیدند و به درون خانه ها نقل مکان دادند. حمام هایی که نقش اجتماعی آنها در تعاملات اجتماعی بین مردم بسیار با اهمیت بود. هر آنچه در محله ها اتفاق می افتاد اعم از معامله، خواستگاری، اشتغال، دوستی، دیدار، رفع کدورت و دشمنی …. از محیط حمام رخت بربست و این نوع از تعاملات اجتماعی به درون خانه و محیط های خصوصی انتقال یافت. این انتقال موجب شد که نقش واسطه های اجتماعی نیز کم رنگتر و در نهایت بعد از مدتی کاملا حذف شوند.
زمانی بعد خانوار ۵ تا ۷ نفر یا بیشتر بود. خانواده های پر جمعیت در کنارهم در خانه های فراخ زندگی می کردند و با قوم و خویشان، دوست و آشنایان خود معاشرت می کردند اینترنت نبود و کمتر از تنگی وقت گلایه می کردند. دید و بازدیدها بیشتر جاری بود. اما با گسترش شهرها، بعد مسافت، کاهش بعد خانوار، کوچک سازی مسکن، مشغله های زیاد و گرانی… این بار رفت و آمد و دید و بازدید، جشن تولد، عروسی، عزا، مهمانی …. از محیط خانه های کوچک به بیرون خانه ها نقل مکان دادند و واسطه های اجتماهی کمرنگ یا به طور کلی حذف شده و به همراه خود آشپزخانه های خانه ها به حالت نیمه تعطیل درآمده یا به طور کلی تعطیل شدند و جای خود را به رستورانها، کافی شاپ ها، کترینگ ها یا سرویس های بیرون بر دادند بدین جهت است که ما در دو دهه اخیر شاهد ظهور طبقه متوسط تحصیل کرده بی شماری هستیم که دیگر ترجیح می دهند تا این گونه فعالیت ها را در بیرون خانه های خود یا به عبارتی در «مکان سوم » یعنی به غیر از خانه و محل کار انجام دهند. ظهور و رشد کافی شاپ ها و مراکز خرید عمده در قالب مگامالها بی شمار به خصوص در شهرهای بزرگ که جمعیت آنها از جایگاه اقتصادی برتری برخوردارند، نشان از تمنای تقاضای مردمی است که به گونه ای سبک زندگی اش نسبت به گذشته تغییر یافته است. به عبارت دیگر می توان گفت که ظهور و رشد مراکز خرید چند منظوره در راستای رشد تمنای روابط فردی که در قالب خرید به جای گذران اوقات فراغت شکل گرفته، می باشد. ظهورمکانهایی خاص در شهرها که از طریق بزرگراهها امکان دسترسی سریع به آنها برای برخی مردم البته نه برای همه میسر می شود بدون شک موجب گسستکی هم فضایی و هم اجتماعی در طبقات جامعه می شود. این موضوع از طرف دیگر موجب می شود که تجربه های گوناگون شهری مردم به خرید تقلیل پیدا کند.
این ترند خرید جمع زیادی از طبقات اجتماعی را درگیر می کند در حالیکه مطالعات انجام شده توسط گروه های مستقل علوم اجتماعی نشان می دهد که اوقات فراغت مردم حداقل در شهرهای بزرگ نظیر تهران در گذشته اغلب کمتر به خرید و در پارک ها، منزل دوستان، اقوام می گذشت. اینجاست که می توان گفت که کمتر شاهد خودنمایی یا ظهور شهروند می باشیم چرا که به قول مرحوم دکتر قانعی راد شهروند در وهله اول باید «بند یا وند» شهر باشد یعنی با شهر و محله خود پیوند خورده باشد این پیوند زمانی به وجود می آید که ساکن شهر بتواند در شهر هویت خود را بازیابی کند. حس تعلق شهروند بدون شک در فضای عمومی نه در فضای خرید شکل می گیرد. زمانی که تعاملات و فعالیت ها به اندرون و فضاهای محصور انتقال می یابد ما شاهد افت کیفیت فضاهای عمومی به علت عدم حضور همه جانبه مردم در این فضاها می شویم.
وقتی صحبت از فضاهای عمومی می شود باید توجه داشت که فضای عمومی یعنی دسترس رایگان یا کم هزینه به همگان در همه اوقات شبانه روز. چیزی که امروزه با خصوصی شدن فضاهای عمومی یا در انحصار در آمدن آنها و مدیریت بخش انحصارگرانه برخی از نهادهای مالی پر قدرت از عموم مردم در شهرها سلب شده است و شهرها به طرف قطبی شدن (پلوراریزه) می رود. بدین جهت است که رشد و تقویت روابط اجتماعی در محلات با ایجاد مراکز خرید بزرگ که وابسته به خودرو می باشند، باز تولید نمی شود. در آن مکانها بر خلاف محلات قدیمی که شکلی از سرمایه های اجتماعی خلق می شد تنها به روابط فردی و تجربه خرید تقلیل پیدا می کند و بدون شک در این میان افراد فرودست جامعه که به این مکانها به راحتی دسترسی ندارند محروم و به انزوا کشیده یا به طور کلی به حاشیه رانده می شوند. چرا که این گونه مکانها تنها روابط فردی افراد را تقویت می کنند و سرمایه های اجتماعی را تضعیف کرده یا به طور کلی از بین می برند. البته نباید فراموش کرد که در عصر کنونی حضور چهره به چهره مردم که زمانی مورد علاقه همگان بود دیگر امتیاز محسوب نمی شود، بلکه به نوعی دخالت در امور خصوصی نیز بشمار می رود. بدین جهت رابطه فرد با فرد در حد گذشته دیگر قابل دوام نیست و شاید بتوان گفت امیدی به بقای آن نیست.
متن شهر به تعبیر مرحوم قانعی راد باید همانند یک کتاب باشد زمانیکه شما در متن یک کتاب واژگان بی معنی می بینید نمی توانید آنرا بخوانید . وقتی در شهر قدم می زنید باید خوانشی منسجم و پیوسته از آن داشته باشید و به عبارت دیگر شهر باید دارای یک متن معنادار باشد تا شما بتوانید آنرا بخوانید و بفهمید و با آن ارتباط برقرار کنید. محله های قدیمی تنوعی از کارکردها و فعالیت ها را در درون خود داشتند و ساکنین آن آرام آرام با تجربه های شهری آشنا شده و در نهایت در قالب شهروند می توانستند به رشد و تعالی شهر کمک کنند. اما فضاهای جمعی مدرن امروزی با سرعت زیاد در برخی محلات در حال برچیدن شدن است و باهم بودن و تعاملات مردم بسرعت بطرف فضاهای تجاری بجای فضاهای فرهنگی سوق پبدا می کند. لذا این هشداری است تا مدیریت شهری توجه بیشتری به ایجاد فضاهای همگانی آنهم از طریق تغییر سبک زندگی از طریق گسترش پیاده مداری در شهرها بنماید. بدون شک محله با ساختار اجتماعی گذشته با مداخلات بدون وقفه بی شمار شهری رو به فروپاشی و ازمحلال می رود. لذا من بر این باورم که اگر تلقی خود را از ساختار محله و شهر به مثابه یک نیاز فوری جامعه بازنگری نکنیم و اصرار بر پارادایم های گذشته بنماییم و تنها روح نوستالژی از گذشته را در خودمان تقویت کنیم و این موضوع کمکی به احیا یا بازآفرینی جدی محله های شهری بر اساس نیاز امروزی جوامع شهری نمی کند. بقول مهندس بهشتی “شهر باید جامعه شهری داشته باشد”. لازم است مدیریت شهری نسبت به تغییر پارادایم بطور جدی و در خور اقدام عاجل نماید.