گرچه مطالعات انجام شده نشان دهنده آن است که نواحی پر تراکم شهری با کاربری های مختلط بیشتر پیاده مدار )پیاده پذیر) بوده و بدلیل دسترسی ارزان و آسان برای افراد کم در آمد دارای مزیت می باشند، چرا که آنها ناچار نیستند قسمتی از درآمد شان ناچیزشان را برای مالکیت اتومبیل شخصی هزینه کنند. اما متاسفانه امروزه بار حاشیه نشینی ، الگوی توسعه پراکندگی شهری [1] و الگوهای کاربری زمین وابسته به اتومبیل، وزن سنگینی را بر افراد کم درآمد با منابع مالی محدود که امکان سکونت در نواحی شهری را ندارند و در سکونت گاههای حاشیه ای زندگی می کنند، بر بسیاری از ساکنین شهرها ی دنیا از جمله شهرهای آمریکای شمالی تحمیل نموده است
مالکیت اتومبیل بغیراز هزینه خرید، مستلزم هزینه های دیگری از جمله نگهداری، تعمیرات، بیمه ، هزینه پارگینگ و سوخت بوده که گاهی نزدیک به نیمی از در آمد یک خانواده کم در آمد شهری را در بر می گیرد. در آمد روزانه یک کارگر ساده حتا کفاف هزینه پر نمودن یک باک اتومبیل را با بهای کنونی بنزین درغرب را نخواهد داد ( در حال حاضر قیمت یک لیتر بنزین در اکثر شهرهای دنیا بالای یک دلار است ). لذا به حاشیه راندن ساکنین فقیر به اطراف شهرها می تواند به عنوان ظلم مضاعف در مورد گروه های فرودست و کم درآمد شهری تلقی شود، چرا که نه تنها آنها را از امکانات و تاسیسات شهری محروم می سازد، بلکه در فقدان یک سیستم حمل و نقل عمومی کارا ، ساکنین حاشیه شهرها به خاطر دوری راه و پراکندگی سکونت گاهها، مجبور به تملک وسیله نقلیه شخصی می گردند.
تنها راه کاهش سرعت توسعه افقی در شهرها به اعتقاد بسیاری از کارشناسان شهری، پناه بردن به توسعه عمودی در نواحی که دارای استعداد و زیر ساخت آماده شهری بوده، می باشد. ساخت مسکن در اطراف و نزدیک ایستگاه های حمل ونقل عمومی ضمن اینکه به تقاضای بازار مسکن شهری پاسخ می دهد به توسعه نواحی پیاده مدار و کاهش آلودگی هوای شهرها نیز کمک شایانی می کند. گرچه برخی از صاحبان املاک نواحی شهری به دنبال محدود کردن توسعه و مسکن اضافی در محله خود هستند، اما با اجرای سیاست متراکم سازی می توان از رانده شدن افراد کم درآمد از مراکز شهرها و گسترش سکونت گاه های پراکنده شهری جلوگیری کرد. با این حال هنوز هم عده ای زندگی در خانه های ویلایی و در زمین های بزرگ در حاشیه شهرها را بدلیل راحتی و تحرک بیشتر با اتومبیل به زندگی آپارتمان نشینی در شهرها ترجیح می دهند، اما سیاست های استفاده کارآمد از زمین و الگوهای حمل و نقل شهرسازی جدید بر اساس وابستگی حداکثری به اتومبیل شخصی و استفاده از الگوی زمین پراکنده در قرن پیش، جای خود را به الویت دادن به پیاده، استفاده از دوچرخه و حمل و نقل عمومی داده است. شهرهای زیادی امروزه با اجرای پروژه های ساخت مسکن اجتماعی برای افراد کم در آمد و محروم از محل درآمد های عمومی شهر و کمک های دولت، پذیرای اقشار مختلف با سطح درآمد های گوناگون بوده و از رانده شدن آنها به اطراف شهرها و توسعه پراکنده شهری در جهت توسعه پایدار و حفظ زمینهای کشاورزی جلوگیری می نمایند. بدون شک اعمال اینگونه سیاست ها، توسعه پایدارتر شهری را به همراه می آورد.[2]
در همین ارتباط به این لینک مراجعه شود.