تفاوت دسترسی[۱] و نفوذپذیری[۲]
بنتلی در کتاب «محیط های پاسخده» یکی از مهمترین اصول طراحی و کلیدی فضاهای شهری را نفوذپذیری عنوان می کند. او نفوذپذیری به فضاهای شهری را “امکان انتخاب مردم برای رفتن از مکانی به مکانی دیگر میداند”. بنتلی نفوذپذیری را صرفا فیزیکی نمیداند و به دو نوع نفوذپذیری کالبدی(دسترسی) و نفوذپذیری بصری در کتابش اشاره دارد. اما دکتر کوششگران استاد معماری دانشگاه هنر و معماری یزد، به دو مورد نفوذپذیری کالبدی و بصری بنتلی، نفوذپذیری حسی را نیز اضافه میکند. از نظر وی مناسبت بصری میتواند عنوانی دیگر برای نفوذپذیری حسی باشد. عنوانی که بنتلی همراه با تناسبات بصری و در همان مبحث به طور ضمنی از آن یاد میکند. این یکی دیگر از معیارهای پاسخدهتر شدن محیط از نظر بنتلی است.
بنتلی همچنین به وجوه عمومی و خصوصی نفوذپذیری از منظر محرمیت نیز اشاره میکند که اگر هر مکانی به وسیله افراد از جنبه کالبدی و بصری دسترسپذیر باشد، محرمیت آن خدشهدار میشود. پس بیش از نفوذپذیری، این «حد نفوذپذیری» است که اهمیت دارد و این طراح معمار و شهرساز است که باید در تعیین آن اجتهاد کند.
همچنین گاهی با افزایش نفوذپذیری خوانایی کاهش مییابد. در بافتهای شطرنجی شانس گم شدن افراد نسبت به بافتهای شعاعی و نیز بافتهای ارگانیک بیشتر است، چون نفوذپذیری، زیاد و با شرایط برابر است، ولی در خیابانهای شعاعی چون همیشه به یک مرکز رهنمون میشوید و در بافتهای ارگانیک به دلیل وجود سلسله مراتب، کمتر اینگونه است. در برخی مناطق شهری وقتی همه خیابان ها به همدیگر راه دارند و دسترسی زیادی وجود دارد، برای مثال در بافت شطرنجی، نفوذپذیری بالا بوده و در نتیجه میزان خوانایی کاهش می یابد. برعکس در بافت شعاعی نفوذپذیری کم، ولی دارای خوانایی بیشتر است، چرا که نشانههای شهری بیشتر هویدا می شود.
از دید معماری شهری کوششگران می افزاید که بنتلی در فصل تناسبات بصری در دو جا به واژه «مناسبت بصری» اشاره دارد. مناسبت بصری بدان مفهوم است که از نما و وجه بیرونی بنا به کاربری آن پی ببرید، که مثلا چه بانک زیبایی است، اما پس از ورود در مییابید که به رستوران یا مثلا یک کافی شاپ وارد شدهاید! در این حالت مناسبت بصری محقق نشده است، یعنی بین فرم و عملکرد مناسبتی نیست؛ این همان «نفوذپذیری حسی» است. بیتردید خیلی مهم است که از فرم ساختمان بتوانید، عملکرد آن را درک کنید. بنابراین مناسبت بصری با تناسب بصری تفاوت زیادی دارد. تناسب بصری یعنی یک نما فی الذاته زیباست، فارغ از اتفاق داخل آن، چه رستوران و چه بانک باشد، فرقی نمی کند. از آن جهت که طراحی بصری آن مطلوب و عالی است، این اثر فی النفسه زیبا است و دارای تناسبات بصری است. اما اگر این فرم زیبا بود ولی با کاربری یا زندگی داخل آن هماهنگ نبود، آنگاه یعنی تناسب بصری دارد، اما مناسبت بصری ندارد. مناسبت بصری یا آنچه نفوذپذیری حسی نامیدیم از این جهت دارای اهمیت است.
کوششگران اضافه می کند که در نفوذپذیری از دید بنتلی دو عامل سلسله مراتب و جداییگزینی نقش تعیین کننده دارند. در فضاها دارای سلسله مراتب ، مثل بافتهای شهری ارگانیک، نفوذپذیری تعدیل میشود و با تفکیک نفوذ سواره از پیاده ضمن بالا بودن شانس دسترسی، تعدیل مناسبی در آن صورت میگیرد. پس اگر یک بافت شهری جدایی گزینی (سواره، پیاده، دوچرخه و مانند آن) مطلوبی داشته باشد در عین برخورداری از نفوذپذیری مطلوب، فضا پاسخده تر نیز میشود بهشرط اینکه تلاقی ناسالم نیز نداشته باشد یعنی نفوذ سواره به پیاده به تزاحم های نابخردانه منجر نشود. مثلا اتفاقی که در بسیاری از خیابانها میافتد که مسیر دوچرخه به گونهای است که به یکباره با یک مسیر پیاده قطع می شود!
در مجموع کیفیت فضا تنها وابسته به دسترسی نیست و نفوذپذیری به جریانات دوم و سوم خیلی وابسته است.
کوششگران در مورد نفوذپذیری حسی که بنتلی به آن بدین شکل اشاره نکرده است می افزاید، زمانی که در فضایی هستید احساس میکنید پشت این پوسته خبری است. اینکه اگر فضا بتواند حس آن پشت را برساند در آن فضا حضور بهتری دارید. مثلا شما از معبری عبور می کنید احساس میکنید مقداری جلوتر راهی به بیرون هست که این یک احساس است، ولی دیده نمیشود یا به طور مثال میبینید که تعدادی خانه شبیه هم در کنار همدیگر است اما اگر روی دیواره یکی از این خانه ها نقاشی های کودکانه کشیده شده باشد، شما احساس میکنید که این نه خانه بلکه یک مهدکودک است (نفوذپذیری حسی)، اما اگر بهجای درج نقاشی روی دیوار، پنجرهای به داخل گشوده شود و بیننده بازی بچه ها در پس دیوار را مشاهده کند، به کاربری آن پی میبرد (نفوذپذیری بصری). اما با گشایش راهی به داخل بنا (نفوذپذیری دسترسی) در می یابید، آنجا مهدکودک است. بی تردید دو شیوه نفوذ حسی و بصری به شرط رعایت کم و کیف آن به پاسخدهی بهتر فضای خلق شده میانجامد.
[۱] – Access
[۲] – permeability