معرفی کتاب: شهر پیادهمدار: ابعاد پیادهروی و همپوشانی مسیرهای پیادهزندگی
Middleton, Jennie (2022). The Walkable City: Dimensions of Walking and Overlapping Walks of Life. Routledge.
کتاب «شهر پیادهمدار: ابعاد پیادهروی و همپوشانی مسیرهای زندگی» نوشته جنی میدلتون، دانشیار جغرافیای انسانی در واحد مطالعات حملونقل و دانشکده جغرافیا و محیطزیست دانشگاه آکسفورد، در سال ۲۰۲۲ توسط انتشارات روتلج منتشر شد. میدلتون، جغرافیدانی انسانی با علایقی در حوزه تحرکات روزمره، مراقبت در شهر و روشهای نوآورانه تحقیق شهری، در این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از مجموعهای از بینشهای نظری و تجربی، تصویری جامع، چندلایه و انتقادی از نحوه تصور، برنامهریزی و تجربه پیادهروی در فضاهای شهری معاصر ارائه دهد. این کتاب نهتنها بر تجربه زیسته عابران پیاده و ابعاد بدنی-فیزیکی راهرفتن تمرکز دارد، بلکه تلاش میکند نشان دهد چگونه پیادهروی از طریق شیوههای مختلف حرکت در شهر—فراتر از تصور رایج «قابلیت پیادهروی»—با فضاهای شهری ساخته و بازساخته میشود.
این کتاب بر تجربیات روزمره عابر پیاده، تجربیات فیزیکی (بدنی) پیادهروی و روشهای مختلف تحقیق در مورد پیادهروی در شهرها تمرکز دارد و با کاوش در روشهای تولید و مصرف فضای شهری از طریق روشهای مختلف پیادهروی -فراتر از تمرکز مرسوم بر مکانهای قابل پیادهروی- تدوین شده است. نویسنده با بهرهگیری از کارهای میدانی در بریتانیا و منابع بینالمللی بررسی میکند که چگونه پیادهروی از نظر اجتماعی و مادی با هم تولید میشود. میدلتون پیادهروی را به عنوان یک عمل زیسته، تجسم یافته و رابطهای بررسی میکند. او استدلال میکند که اغلب، قابلیت پیادهروی به معیارهای فنی تقلیل مییابد در حالیکه پیادهروی فقط یک فعالیت عملکردی نیست، بلکه ابعاد همپوشانی از جمله ابعاد محیط ساخته شده (نحوه ساخت شهرها)، ابعاد اجتماعی (نحوه تعامل ما با دیگران)، ابعاد عاطفی (احساس ما) و ابعاد سیاسی (نحوه تأثیر آن بر گروههای مختلف مردم) زیادی دارد. این بدان معناست که تجربه پیادهروی ما را ترکیبی از عوامل، مانند هویت فردی (جنسیت، سن، توانایی) و زمینههای اجتماعی و سیاسی مکانهایی که در آنها قدم میزنیم، شکل میگیرد.
میدلتون با نگاهی موشکافانه نشان میدهد که:
- پیادهروی چگونه انجام میشود؟
- چه کسانی میتوانند یا نمیتوانند از آن بهرهمند شوند؟
- چگونه فضاها بهطور نابرابر تجربه میشوند؟
- و چرا سیاستگذاری باید از تجربه زیسته شروع شود؟
این کتاب در 7 فصل زیر تدوین شده است و میتوان یکی از مهمترین آثار اخیر در پیوند تحرکات روزمره، زندگی اجتماعی و عدالت فضایی دانست.
- شهر پیادهمدار
- زیرساختهای عابر پیاده
- پیادهروی به عنوان تمایز اجتماعی
- ریتمهای پیادهروی و سیاستهای زمان
- سیاستهای عابر پیاده و (عدم) برخوردها
- بدنهای پیادهرو و جغرافیای احساسی
- روشهای سیّار و گامی به جلو
هر فصل با رویکردی تحلیلی، ابعاد اجتماعی، فضایی، احساسی و سیاسی پیادهروی را واکاوی میکند و بر این نکته تأکید دارد که تجربه پیادهروی در شهر حاصل برهمکنش پیچیدهای از عوامل فردی، اجتماعی، کالبدی، فرهنگی و نهادی است.
در این کتاب، میدلتون بر اساس کار میدانی در بریتانیا و مجموعهای از تحقیقات بینالمللی، استدلال میکند که پیادهروی پدیدهای است همزمان اجتماعی و مادی؛ پدیدهای تجسمیافته و رابطهای که نمیتوان آن را صرفاً به شاخصهای فنی و معیارهای کمی تقلیل داد. از منظر او، پیادهروی یک عمل زیسته است که در بستر مجموعهای از هویتها، روابط قدرت، احساسات، عادتها و زمینههای سیاسی-اجتماعی شکل میگیرد. این رویکرد، نقدی ضمنی بر غالب ادبیات سیاستگذاری پیادهروی است که معمولاً با اتخاذ یک نگاه رمانتیک یا کارکردی به پیادهروی، ظرفیتهای این عمل روزمره را یا بیشبرآورد یا سادهسازی میکنند.
یکی از مهمترین بخشهای کتاب، مقدمهای است که میدلتون در آن تجربه شخصی خود را از پیادهروی و بهویژه از دوران مادری بازگو میکند. او مینویسد که برخلاف تصور عمومی و پرسشهای مکرری که به عنوان یک پژوهشگر پیادهروی از او میشود، «از پیادهروی لذت خاصی نمیبرد» و پیادهروی هیچگاه بخش دلخواهی از زندگی روزمرهاش نبوده است. او تجربه دوره دکتری خود را مثال میزند، زمانی که بهجای انتخاب پیادهروی به دلیل علاقه، آن را برای صرفهجویی در هزینههای حملونقل برگزید. حمل لپتاپ، کتابهای سنگین و حرکت در فضای شلوغ شهری، همراه با دشواریهای جسمی مانند کمردرد، پیادهروی را برای او به فعالیتی ناخوشایند و درعین حال ناگزیر تبدیل کرده بود.
این احساس «دستوپاگیر بودن» زمانی تشدید شد که مادر شد. در توصیف این دوران، مینویسد چگونه در سرمای زمستان یا گرمای تابستان، کالسکه را با تلاش فراوان در خیابانهای آکسفورد هدایت میکرد تا نوزادش در حرکت مداوم به خواب برود؛ تجربهای که نه با رهایی شهری که در ادبیات رمانتیک پیادهروی تصویر میشود سازگار بود، و نه با تصور پیادهروی به عنوان فعالیتی سالم، لذتبخش و پایدار. او این دوران را مملو از اضطراب، خستگی و آمادگی ذهنی برای مواجهه با «موانع پیشبینیناپذیر» توصیف میکند: حفاریهای خیابانی، فریاد کودکان، توقف ناخواسته پشت چراغقرمز و دهها عامل مزاحم دیگر. در کنار اینها، به تجربه زیسته زنان از آزار خیابانی نیز اشاره میکند؛ تجربهای که بسیاری از زنان عابر آن را تأیید میکنند. همین تجربهها سبب شد او نسبت به جنسیتزدگی فضای پیادهروی و نابرابریهایی که در آن بازتولید میشود آگاه شود.
در نقطه مقابل، به تجربه دگرگونکننده دوچرخهسواری اشاره میکند؛ تجربهای که ابتدا با تردید پذیرفت اما بعدها به احساس آزادی، سرعت و رهایی از فضای تهدیدآمیز انجامید. به تعبیر او، بسیاری از احساسات مثبتش نسبت به دوچرخهسواری محصول همان فشارهای روحی-جسمی دوران مادری و تلاش برای مدیریت مسیرهای روزمره بوده است.
میدلتون از خلال این روایت شخصی، به ضرورت توجه به ابعاد «همه شمولی (Inclusion) و طردشدگی یا محرومیت (Exclusion)» در تجربه پیادهروی میرسد و بر این نکته تأکید میکند که هرگونه برنامهریزی یا سیاستگذاری در حوزه پیادهمداری باید فارغ از رمانتیسیسم و صرفاً معیارهای فنی، به واقعیات زیسته عابران توجه کند.
در تحلیلهای کتاب، پیادهمداری نه یک شاخص کالبدی، بلکه پدیدهای اجتماعی-فضایی است که در سه سطح «اعمال فضایی»، «بازنماییهای فضا» و «فضاهای بازنماییشده» تولید میشود. از این منظر، پیادهروی از طریق روالها، عادتها، تعاملات، احساسات، هویتها و چارچوبهای سیاستی شکل میگیرد و نمیتوان آن را به مسیرهای پیادهروی یا طراحی فیزیکی خیابانها محدود کرد. میدلتون نشان میدهد که قابلیت پیادهروی، هم درک و هم تجربه، لزوماً با ساختارهای فیزیکی همسو نیست و از فردی به فرد دیگر، بسته به شرایط اجتماعی و فرهنگی، تفاوت دارد.
کتاب همچنین با نقد سیاستهای رایج در حوزه پیادهروی—که اغلب در چارچوب سلامت، پایداری یا کاهش کربن خلاصه میشوند—بر لزوم توجه به زمینههای گستردهتر اجتماعی-اقتصادی، جنسیتی، فرهنگی و سیاسی تأکید دارد. بسیاری از این سیاستها به پیچیدگیهای زندگی روزمره، احساسات، مراقبت، نابرابری و نقش بدن در تجربه پیادهروی بیتوجهاند؛ غفلتی که پیامدهای جدی برای عدالت شهری دارد.
در نهایت، «شهر پیادهمدار» اثری است ضروری برای دانشجویان، پژوهشگران و سیاستگذاران حوزه مطالعات شهری، جغرافیای انسانی، جامعهشناسی، حملونقل و بهداشت عمومی؛ اثری که با نگاه موشکافانه و انتقادی خود نهتنها شباهتها و تفاوتهای تجربه پیادهروی را آشکار میکند، بلکه نشان میدهد چگونه شهرها میتوانند با نادیدهگرفتن پیچیدگیهای زندگی روزمره— فضاهای ظاهراً پیادهمدار—ناخواسته به بازتولید نابرابری دامن بزنند
جمعبندی
کتاب نشان میدهد که فهم پیادهروی در شهرهای امروز نیازمند توجه به بدن، احساست، برخوردها، زمانمندیها، و سیاستهای روزمره است؛ و نه صرفاً طراحی کالبدی. بنابراین پیادهروی یک عمل اجتماعی–فضایی پیچیده است وتجربه آن یکنواخت نیست و به طبقه، جنسیت، سن، نقش مراقبتی و زمینههای فرهنگی وابسته بوده و حتی در فضاهای به ظاهر «پیادهمدار»، نابرابریها میتوانند بازتولید شوند. سیاستها اغلب از تجربه زیسته و احساسات افراد فاصله دارند. در مجموع «شهر پیادهمدار» اثری نقادانه، عمیق و متفاوت درباره پیادهروی است. اگرچه روایتهای کتاب از دشواریهای پیادهروی ممکن است تصویر رمانتیک رایج را زیر سؤال ببرد، اما این نگاه انتقادی برای فهم پیچیدگی زندگی شهری ضروری است.
